عکاس فرفری



از همون اوایل هم بلاگر نبودم.

بلد هم نبودم و اهلش هم نبودم!

اما موندم چون خودم حس خوبی داشتم.

رفقای خوبی هم پیدا کردم.

اما الان دیگه میخوام برم چون ایده ای برای موندن ندارم

اونایی که صمیمی تر بودن راه ارتباطی دارن باهام

اگر کسی میخواد ارتباط داشته باشه باهام پیام بذاره ، مقدور باشه راه ارتباطی خواهم داد.

عیدتون پیشاپیش مبارک.

خوبی و بدی دیدین حلال بفرمایین:))))


با توجه به اینکه : اقوام و دوستان و. تو این مدتی که من عکاسی کردم ، گمان کردن هر چندتا عکس بخوان و در هر شرایط و من بدون هیییچ هــزینه ای براشون میگیرم. که البته این تصمیم رو بنده عوض کردم!

با توجه به قیمت هایی که از جاهای مختلف پرسیدم و با توجه به عکسایی که میگیرم ، استعدادم و. قیمت رو برای هر شات تنظیم کردم که ممکنه با توجه به شرایطی عوض بشه.

اگه دوست باشه قطعا ارزونتر خواهد بود

اگه دوست یا آشنا معرفی کرده باشه ، کمی ارزونتر برای هر عکس.

خلاصه که اگه عکس خوب قراره داشته باشین ، باید پول بپردازید.

بیاید باور کنید عکاسی یک هنره!! و مجانی نیست.


میخوام از همینجا سال نوی میلادی رو به تمامی کسانی که خارجی هستن و من واقعا دوسشون دارم تبریک بگم!❤

مخصوصا کسایی که لندن زندگی میکنن.چون من به این شهر ارادت قلبی دارم واقعا :دی

میدونم نمیخونن ولی خب بعدا که رفتم لندن نشونشون میدم که من سال نوی 2019 رو تبریک گفتم❤


مدتیه اطرافم به طور عجیبی از مرگ خبر میشنوم و میبینم.

اعتقاد دارم هیچی بی حکمت نیست و فقط این که نمیفهمم حکمت اینا چیه اذیتم میکنه!!

دو هفته پیش تو کوچمون ، یه آقایی از ساختمان پرت شده و درجا فوت کرده بود و وقتی من از مدرسه رسیدم تو کوچه با پارچه سفید روشو کشیده بودن و خب حال من خیلی خراب شد.اصولا بعد مرگ حدیثه هر خبر سقوط و مرگ از بلندی بشنوم یا ببینم اذیت میشم.

امروز بعد ظهر خواب بودم و خواب دیدم هرجا میرم و میدوم حدیثه دنبالمه و انگار داشتم ازش فرار میکردم.

همه میگن خواب بعد ظهر تعبیر نداره اما باز میگم هیچی بی حکمت نیست.

حس میکنم واقعا مرگ یجورایی بهم نزدیکه و انگار داره بهم نشونه میده!!

کاش هممون آماده باشیم براش.!!

نظرتون در مورد مرگ؟! 

چه حسی دارین بهش؟!

.

*تیک ناشناس هم فعاله! 


⭐عنوان از حریر!

.

دلم به خیلی چیزا و آدما گرمه.
دلم به نگار که همیشه هست گرمه
دلم به آقای فتاح که همیشه همراه نوشته هامه گرمه
دلم به نوشته های حریرِ آبانیم که خیلی وقتا حالمو خوب میکنه گرمه
دلم به دوربینم که زندگیمو ساخته گرمه
گرچه بین این همه دلگرمی ، یکی بود که اومد و یکم موند و دلسردم کردم.ناامیدم کرد.و رفت
اما دلگرم بودن تو این روزا یعنی خوشبختی❤یعنی بدونی هستن کسایی که حمایتت کنن
.
برام بنویسین از دلگرمیاتون.مفصل بگید.حتی از چیزا و کسایی که دلگرم بودین بهشون و الان نیستین

 مورد پاییز می توان از قدم زدن های دو نفره نوشت

می توان از زیر باران دویدن ها نوشت

می توان از کافه ها و ولیعصر و پارک ملت نوشت.

اما اینبار میخواهم از دختری بنویسم از جنس آبان. 

که خودِ پاییز است

نیاز به تعریف ندارد

پاییز در وجود او خلاصه شده است.

حریر دختری متولد پاییز است.حرف های صادقانه اش آدم را به یاد باران های زلال و بی ریای پاییز می اندازد.

حریر کسی است که می توان برایش به اندازه تمامی برگ های پاییزی آرزوی خوب کرد.

می توان ساعت ها نشست و با افکارش که بیان می کند دلگرم شد به روزگار

می توان نوشته هایی از جنس او را خواند و عاشق زندگی و خدا شد.

می توان آبیِ یواش » را در گوشه و کنار شهر دید و به یادش افتاد.

با حریر می توان زندگی کرد و شاد شد

23 آبان ، تولدِ تو ، به من مبارک


فقط 19 روز تا تولدت.

تولدی که تو این سه سال اولین تولدیه که کنارت نیستم.

یعنی نخواستی که باشم!!

از طرفی اگه امسال هم بودی ، 16 روز دیگه یعنی 14 آبان سالگرد آشنایی ما میشد.

سالروزی که هرسال برات متن مینوشتم و بهت ، به خودم تبریک میگفتم.

اما امسال نیستی . نیستم

امسال وقتی بهش ، بهت فکر کنم ، اشک میریزم

چیشد که اونجوری برات نامه نوشتم و تمام دق و دلی ها رو سرت خراب شد؟!

تمام دلخوریا ریخت رو سرت؟!

چیشد که دیگه نشدی برام همون عشقی که میخواستم؟!

کاش بودی.

کاش انرژیات بود و .

پیشاپیش تولدت مبارک منی باشه که جونم تو بودی.

اما حالا شاید شنیدن اسمم برات خوشایند نباشه.


این پست قرار بود دیشب آپلود بشه که نشد تولدش 18 مهره
.
عشق کوچک من.
امروز یکسالت میشه و این یعنی من یکساله عاشقتم.
کاش وقتی بزرگ میشی یادت بیاد تو این زمان قشنگ میمردم برات
برای تمام لحظات این یکسال ذوق کردم
 برای چهار دست و پا رفتنات ❤
برای خندیدنای دلبرانت
برای چال دستت
برای قدم کوچولو برداشتنت
عزیزدلم.
تو این یکسال شدی عشقم و امروز تولدته
و هیچکس به اندازه من خوشحال نیست
مرسی از خدا که تو رو برام فرستاد
امیرطاهای قشنگم
یکسالگیت مبارک
.
اون تابلو منحصرا کادوی منه 35 تا عکس امیر طاها از یه هفتگیش تا نزدیک یکسالگیش هست که چاپ کردم روی شاسی و باقی کادوها از طرف بقیه اعضای خانواده ست
.
پ.ن : کیفیت عکسا بالاست نمیدونم شما با چه کیفیتی میبینین!!


سلام:)

هرکسی من رو بشناسه ، میدونه که انتشارات مورد علاقه ی من آموت هستش!

من واقعا از خوندن رمان های خارجی با ترجمه ی درست لذت میبرم.

حالا تو این شرایط دیدم هر کتابی از آموت خریدم رو خوندم و تصمیم گرفتم دوباره کتاب بخرم و همین شد که دو روز قبل ۳ کتاب سفارش دادم.

امروز عصر که تازه از خواب بیدار شدم ، صدای زنگ اومد و دیدم که بلهههه پست اومده و کتابای منو آورده! واقعا خوشحال شدم.

این ۳ کتاب فوق العاده رو خریدم :

اگر حقیقت این باشد از کالین هوور

جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند از دیلیا اوئینز

مزرعه حیوانات از جرج اورول

.

حالا نکته ای که هست اینه که آموت چالش #کتابخوانی_در_قرنطینه رو راه انداخته و از شما میخواد کتابایی که تو این شرایط میخونین رو با این هشتگ منتشر و معرفی کنین! و در آخر ۵۰ برنده داریم :)))


سلام:)

اول که بگم دوتا پست قبلی رو هم ببینین:))

.

دوم گفتم بیاین همگی بگیم تو این دوران تا امروز ، ۱۶فروردین ، چه کردیم؟!

اول خودم میگم و از همتون میخوام یا خودتون پست بذارین یا همینجا بهم بگید.

اما من :

من تو این دوران یکسری تمرینات داستان نویسی کردم!

در مورد موسیقی انیمیشن coco تحقیق کردم

کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند از دیلیا اوئینز رو خوندم

هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی خوندم

" ترجیح دادم چون تعطیلم بیشتر فیلم ببینم تا کتاب بخونم چون دانشگاه باز بشه وقت فیلم دیدن کمتره :دی " 

کتاب اگر حقیقت این باشد از کالین هوور رو شروع کردم.

اما اسم فیلم هایی که دیدم :

مالیفیسنت ۱ ، ۲ _ جومانجی ۳ _ دکتر دولیتل ۲۰۲۰ _ تسخیر ناپذیران _ دشمن زن _ مردان بزرگراه _گلادیاتور _ رویای آب نباتی _ دکتر دولیتل "قدیمی تر " ارباب حلقه ها ۱، ۲، ۳ _ پدینگتون _ Angel has fallen "عالی "_.21Bridges _ جیسون بورن ۱ تا ۵ _ بتمن ۱ تا ۳ _ Inferno 2016 "عالی" _ تبدیل شوندگان ۱ تا ۳ _ cold blood _ حسابدار "عالی" _ هری پاتر ۱ تا آخر :دی _ هابیت ۱ تا ۳ _

حدودا ۴۰ تا فیلم دیدم :دی

یکسری فیلم ها رو دوباره دیدم البته!!

باغچه رو آب میدم هر چند روز:)))

و همین :دی

 

منتظر نوشتن شما هستم:))))


شما اهل برنامه ریزی هستین؟!

مثلا برای رسیدن به اهدافتون یا انجام کارهاتون برنامه ریزی میکنین؟!

آیا دفتر برنامه ریزی دارین؟

که مثلا اهدف سالیانه و ماهانه و روزانه رو بنویسین؟

چقدر به برنامه تون عمل می کنین؟؟

تاثیری تو موفقیتتون داشته؟!

.

این عکسی که براتون میذارم ، عکس دفتر برنامه ریزیه! 

عکس رو خودم گرفتم.


سلام:)

الان بیش از ۳ ساله که اینجا میام و دوستای خوبی پیدا کردم واقعا!

البته هیچوقت وب فعالی نداشتم ولی زیاد سر میزنم اصولا.

الان میخوام یکم از خودم بگم براتون.

و بعد شما بگین کدوم ویژگی منو یادتون میاره؟!

 

خب من عاشق عکاسی ام! الان حدودا ۴ ساله نیمه حرفه ای عکاسی میکنم و هدفم هیچوقت کار در آتلیه نبوده و نیست! من دوست دارم عکاسی رو آزادانه ادامه بدم

سفر رفتن رو دوست دارم. و خب عکاسی در سفر واقعا روح من رو سرزنده میکنه

از کتاب و کتاب خوندن لذت میبرم.طرفدار نشر آموت و مدیر دوست داشتنیشون ، آقای یوسف علیخانی ام:)))

رشته ی دانشگاهم انیمیشنه و از علوم تجربی وارد این رشته شدم!

دوست دارم بتونم داستان نویسی رو اصولی کنار استادم یاد بگیرم‌

.

فعلا فکر کنم تا اینجا کافیه :دی

سوالی هست که بخواین بپرسین؟؟ بفرمایین.نظرتون رو میتونین خصوصی هم بگید ؛)


من وقتی کلاس پنجم بودم ، با خودم میگفتم چقدر خوب که سال دیگه میرم تو مدرسه خواهرم و باهم یک جا درس می خونیم.

که یکدفعه اعلام کردن نظام آموزشی عوض شده و سال بعد همون مدرسه میمونم و میرم کلاس ششم!!!

اومدم بالاتر و گفتن نظام آموزشی تغییر کرده.و خب باااید کتابا عوض بشن.خب کتابا عوض شد.یسری دبیرا اصلا بلد نبودن تدریس کنن مطالب رو!

اومدم ۱۲ام گفتن کنکور اینجوریه و با معدلم میشه رفت و فلان.

اومدم دانشگاه دو روز رفتم که کرونا اومد و گفتن با این برنامه ها باید کلاس مجازی برگزار بشه.

با هر سختی ای هست داریم کلاس میگذرونیم!

.

میدونین؟ میخوام بگم همیشه و هرجا و برای هرکسی ، سختی وجود داره.تو هر سنی یکسری سختی ها هستن که ممکنه باعث بشن ما جا بزنیم‌.

اما با همه ی این سختی ها من الان دانشجو ام.کلاس آنلاین هزار تا مشکل داره.از حجم اینترنت مصرفی تا قطع شدن صدا و تصویر.اما چاره چیه؟؟ باید کلاس رو گذروند! باید پیش رفت و تلاش کرداینه که زندگی ما رو میسازه:)))


اگه دوست داریم با کسی دوست بشیم یا به هر نحو و با هر هدفی وارد زندگیش بشیم  ، اینو بدونیم که اون طرف زندگی خودش رو داره اخلاقیات خودش رو داره.

یکسری ویژگی های خوب و بد داره که ما حق نداریم سعی کنیم اونا رو تغییر بدیم!

وقتی وارد زندگیش شدین توقع نداشته باشین زود روال زندگیش رو بخاطرتون تغییر بده.زود باهاتون راحت باشه‌‌.

اگه میگیم : امیدوارم دوست خوبی باشم برات ، یعنی تصمیم گرفتیم کم کم با اون طرف دوست بشیم.

وقتی اعتمادش رو جلب می کنیم بهتره بذاریم همینجوری بهمون اعتماد داشته باشه.

وقتی اون رابطه دوستی اونجوری که فکر می کردیم نبود ، خیلی قشنگه که بریم به طرف پیام بدیم و بگیم! نه که هر روز اون رو معطل خودمون کنیم.این زشته!


 

یه تست دیدم که گفته چه شخصیتی داشته باشی ، چه شغلی خواهی داشت
من چون علاقه دارم به اینجور کارا :دی 
انجام دادم و نتیجه رو گذاشتم براتون:)
احساساتی، برونگرا، خیال پرداز: شوخ طبع، خوشبین، پر شور ، سودمند
مشاغل: نویسنده، موسیقیدان، ویراستار، طراح

البته کاملا اعتماد ندارم به اینا ولی جالبن به نظرم:)))
ویژگی ها که کاملا خودم بودم.حالا نویسنده هم بشم تکمیل میشه :دی


در واقع از قبل تولدم قرنطینه شدم! 

هیچکدوم از فامیل هم خب نتونستن بیان پیشم که به قول خودشون کادوی تولدمو بدن!

من که واقعا انتظار نداشتم از کسی ولی امروز ، همین چند دقیقه قبل خالم اومد دم خونه مون و مامانم رفت دم در.

یه پاکت داده برام با یه یادداشت کوچولو ولی دلبر!!

اون یادداشت رو براتون مینویسم : 

خواهر زاده ی عزیزتر از جانمتولدت مبارک 

ببخش عشقم خیلی دیر شده میدونم. می خواستم همه دور هم جمع بشیم خونه مهین جون ولی این کرونای لعنتی نذاشت

امیدوارم همیشه شاداب بمونی خوشگل خاله. من و فرشاد خیلی دوستت داریم.❤

الکل زدم همه چیزو۹۹/۱/۲۷

.

من غش کردم برای این یادداشت:)) دلمو برد با این حرفاش.

واقعا یه یادداشت میتونه کلی حال آدمو عوض کنه:))))

کاش هممون یادمون باشه وقتی کادو میدیم به هم ، یه یادداشت کوچیک کنارش بذاریم.خیلی حس خوبی منتقل میکنه! :)))


داشتم عکسهای سفرهای قبلی رو نگاه می کردم که رسیدم به یسری عکس که از غروب آفتاب گرفته بودم.

عکس برای پارسال ، سفر ما به چابکسر بود.

تا حالا از غروب عکس گرفتین؟ خیلی حس خوبیه.من هربار بریم سفر سعی میکنم یک روزش رو حتما جایی باشم بتونم از غروب عکس بگیرم:)))


عجیب نیست؟

از من میخوان از استاد تشکر نکنم

از من می خوان خودم نباشم و لطف استاد رو بی جواب بذارم

از من میخوان فیلم بازی کنم و خودِ واقعیم رو نشون ندم!

مسخره نیست؟؟

اینکه تشویقم میکنن به ندیدن و نگفتن و پنهان شدن.

از این آدم ها فاصله بگیرین.فاصله بگیریم!

.

مجبور شدم به بچه ها قول بدم از اساتید تشکر نمیکنم.واقعا مسخره س! 


از بودن در کنار هم ، حس خوشایندی داشتیم. در آن لحظه چیز زیادی از هم نمی دانستیم. اما شاید اینطوری بهتر بود. 

مثل این بود که به یک غریبه بگویی : نمی شناسمت ، اما مطمئنم اگر میشناختم دوستت داشتم!

.

از کتاب اگر حقیقت این باشد

.

من اما هرچه بیشتر بشناسمت بیشتر دوستت خواهم داشت.!


چالش زندگی به سبک پسرم.
در مورد کارها و حرفایی که پسرکم باید بدونه!

اول دیدم آقا رامین نوشته و واقعا قشنگ هم نوشته بود و دیدم که صخی این رو برگزار کرده.شرکت کنین تو چالش زندگی به سبک دخترم/پسرم:)))
.
برای تو پسرم! برای تو می نویسم.که بدونی من از قبل برای تربیت کردنت نقشه هایی داشتم!
البته می دونم اگه فرزندی حرف پدر و مادرش رو گوش بده که فرزند نمیشه!!
اما تو گوش بده عزیزدل منپس این حرف ها رو آویزه ی گوشت کن و تا جایی که می تونی به اونها عمل کن.
پسرم.
من از وقتی به دنیا اومدی برات کتاب خوندم که با کتاب انس بگیری و بزرگ بشی.
هیچوقت یادت نره که کتاب ، تو رو به بهترین جاها میرسونهاگه کتاب بخونی سرت کلاه نمیره! کتاب بخونی میتونی به اهدافت نزدیک بشی و تلاش کنی زندگی بهتری داشته باشی!
عزیزدلم
از همون موقع که یاد بگیری بگی مامان ، بهت زبان انگلیسی یاد میدم.من خودم اشتباه کردم و اینکارو نکردم ولی بهت یاد میدم از همون موقع که بتونی صحبت کنی! البته این در صورتیه که ایران به دنیا بیای ولی اگه لندن به دنیا بیای خودت یاد میگیری انگلیسی حرف بزنی و من باهات فارسی صحبت میکنم که اینو یادت نره!!
قند عسل مامان
تو مدرسه ها حرفهای خوبی نمیزنن.تو بهشون توجه نکن.نذار از مسیر قشنگ زندگی خودت منحرفت کنن!
من میدونم که تو به من و پدرت میری و همه ی اینا رو خودت متوجه میشی!
نمره ها تو مدرسه مهمن ولی برای من و پدرت تلاشته که مهمه و همیشه اینو بدون که نمره نیست که تو رو ثابت میکنه! تلاشیه که تو برای هدفت انجام میدی
میدونی عزیزم؟
از هرکسی که برات کاری انجام داد هرچند کوچیک ، تشکر کن.بذار متوجه بشن کارشون ارزشمند بوده و این رو ادامه بدن.
اگه کسی برات یه قدم برداشت ، تو ۱۰ تا قدم نه زیاده ولی ۵ قدم رو به سمتش بردار.نذار چرخه ی محبت قطع بشه!
فسقلی من.
از همون بچگیت تو خونه با پدرت باهات ورزش کردیم که تو یاد بگیری با ورزش میتونی سلامت بمونی! شاید مثل من تکواندو رو انتخاب کنی و شاید هم نه.
ولی این برام مهمه که حتما ۳ روز در هفته ورزش کنی!
قشنگم.
میگن دانشگاه خیلی خوبه ولی تو باور نکن.چون همه چیز ، رفتن به دانشگاه نیستدنبال علم و علاقه رفتن ربطی به دانشگاه نداره.
تو بیرون دانشگاه میتونی بهترین چیزها رو یاد بگیری فقط کافیه خودت بخوای.
پسرک من.
برام قشنگه که اگه تو هم مثل من و پدرت به عکاسی علاقه داشته باشی ولی وقتی بری دنبال علاقه ی خودت خیلی جذاب تره برامون.که ببینیم چی دوست داری و از چی خوشت میاد!
.
زندگی شاید خیلی سخت بشه گاهی اوقات ولی تو کوتاه نیا.
تو تلاش کن و امیدوار باشمن مطمئنم میتونی موفق بشی و مثل همیشه باعث افتخار من و پدرت باشی!
دوستت دارم

 


 

چند وقت پیش با استادم که صحبت میکردم ، یسری ویژگی ها رو در مورد من گفت که واقعا نشون میداد چقدر آدم با تجربه ای هست تو کارش!
چون اون ویژگی ها در مورد من کاملا درست بود.
یکی از اونها که میخوام در موردش صحبت کنم ، که تو نتیجه تست دیشب هم بود ، این بود که من ظاهر سختی دارم و اگه کسی بخواد با من ارتباط برقرار کنه ، با این مانع مواجه میشه!
خب این تا حدی درسته.
من مثل خیلیا نیستم تا یه نفر " حالا چه دختر چه پسر " بهشون پیام بده زود باهاش گرم بگیرم و احوالپرسی کنم و کلی چت کنم تا ۵ صبح!!!
فکر میکنم قاعدتا کسی نباید اینطوری باشه.
کسی اگه با من دوست بشه ، حالا ممکنه این اعتماد کردن از طرف من کمی طول بکشه ولی وقتی اعتمادم به حد مشخصی برسه ، واقعا دیگه مشکلی برای حرف زدن وجود نخواهد داشت.
امااما.اما
هرکسی فرصت این رو به من نمیده فرصت نمیدن با اومدنشون تو زندگیم کنار بیام و بتونم باهاشون راحت باشم.گرچه سعی میکنم راحت تر صحبت کنم ولی من شخصیتم اینطوریه واقعا.طول میکشه و زمان نیاز دارم برای اینکه بتونم واقعا راحت باشم!
ولی خب هرکسی یجوریه‌
بعضیا دنبال دوستی یه روزه و بعضیا چندماهه ولی اون دوستی رو من میپسندم که برای طولانی مدت باشه! که بتونم رابطه ی دوستی خوبی داشته باشم و.همین!
خلاصه بگم؟! اگه از کسانی مثل من ممکنه خوشتون نیاد ، نزدیکشون نشید.
چون ممکنه یکی مثل من ، از همون روزای اول شما رو دوست خودش بدونه ولی نگه تا ببینه واکنشتون و رفتارتون و اخلاقتون در موردش چجوریه!


نمیدونم قبلا اینجا گفتم یا نه.

من عاشق پروانه هام! واقعا وقتی میبینمشون حالم خوب میشه!

عمیقا حس خوبی دارم وقتی دور و اطرافم پرواز میکنن

رنگهاشون انقدر جذابه که مگه میشه واقعا دوستشون نداشت؟؟

خب من عکاسی از پروانه ها رو هم خیلییی دوست دارم و تقریبا هربار ببینمشون و بتونم حتما عکس میگیرم.خصوصا وقتی روی گل بشینن!

این عکس دلبر از پروانه هم مال پارسال ، چابکسر ، کنار هتل زیبامونه!


خیلی از تایم شبانه روز من ، میگذره برای کمک کردن به بقیه‌‌.اکثرا از طریق تلگرام و واتساپ

یکی از دوستانم تولد همسرشه و میپرسه چی بخره و چجوری جشن بگیره

اون یکی نیاز داره فقط حرف بزنه

یکی دنبال لینک کلاساست

یکی فایلی که استاد داده رو میخواد

یکی معرفی سایت میخواد

همه و همه رو در حدی که بتونم کمک میکنم‌

انقدر اینکار برام لذتبخشه که حس میکنم موهبت خداست به من:)))

که در حد توانم کمک کنم به بقیه.حتی شده با گفتن یه جمله!!

هرکی بهم پیام میده قطعا راهنماییش میکنم‌

اگه مثل امشب خودم نتونم ، از رفقای دیگم میپرسم و اونا همه مهربون تر از من ، لطف میکنن و راهنمایی میکنن.

.

خواستم بگم دنیا برای هممون جا داره.

با کمک کردن به بقیه راه خودمون رو هموار میکنیم و من به این اعتقاد دارم.

اگه الان تا حد زیادی تو مسیر هدفم پیش میرم ، دعای کساییه که کمکشون کردم:)))) البته که وظیفم بوده

کمک کنین و مهربون باشین!

این زنجیره ی مهربونی رو قطع نکنین *_*

.

پ.ن : باور کنین وقتی اینو نوشتم ، لحظه ای نخواستم از خودم تعریف کنم :دی

قصدم فقط اشتراک این حال خوب و ترویج اون بود:))))

 


اول ازتون میخوام اگه هنوز پست قبل رو نخوندین ( چرا نخوندین خب؟ :دی ) بفرمایین از پست قبل شروع کنین :))) 

چالش من در ۲۰ سال آینده!

دوم اینکه یک سری پست های عکاسی قراره بذارم براتون.فاصله زمانی خاصی نخواهند داشت.ولی از سفرها و گردش ها وطبیعت و اینها خواهد بود :)))

خوشحال میشم همراه من باشین.

** هیچ کس دوست نداره اثرش : شعر ، نقاشی ، طراحی ، عکس ، متن و کپی بشه **

و اما عکسهای اصفهان که سال ۹۸ سفر کردیم و گرفتم:)))


خب چالش جدید دعوت شدم:)) از اونجایی که فاصله بین دعوت شدن تا نوشتن خودم خیلی کمه بگم که من کلاس دارم چند دقیقه دیگه و چون بیدار شدم و خوابم نبرد نشستم و نوشتم :دی

چالش من در ۲۰ سال آینده به دعوت 

محمدرضا❤

.

وقتی فکر میکنم میبینم دلم میخواد تا ۲۰ سال دیگه چه اتفاقای باحالی برام بیفتن
۲۰ سال دیگه من میشم یه خانوم ۴۰ ساله که یه شرکت عکاسی داره! دقت کنین آتلیه نه.من همچنان عکاسی میکنم و عاشقانه میرم جلو
تو چندتا از مسابقه های بین المللی هم مقام کسب کردم و این همش بخاطر تلاش های چندین ساله ی من و حمایت خانوادم و همسرمه! آخه همشون به عکاسی علاقه دارن
تو ۴۰ سالگی دارم روی کتاب سومم کار میکنم.دو کتاب قبل با تیراژ بالا همچنان دارن فروخته میشن و شاید هیچکس فکرش رو نمیکرد که من بتونم همچین کتابهایی بنویسم!
تا حالا چندتا انیمیشن کوتاه ساختم که آخریش تو جشنواره بفتا مقام اول رو آورد و شد بهترین انیمیشن جشنواره.
من الان خیلی ساله که استاد تکواندو شدم و گاها برای داوری مسابقات میرم کشورهای دیگه!
تو چندتا مرکز خیریه فعالیت میکنم و هرکاری از دستم بربیاد انجام میدم حتی شده نشستن و گوش دادن به حرف یه نفر برای اینکه غصه نخوره!
من تو ۴۰ سالگی یه مادرم! مادر دوتا بچه ی گوگولی که یکی ۱۵ سالشه و اون یکی ۱۳
سعی میکنم زن مستقلی باشم و بمونم! به بچه ها یاد بدم که درسته ما نیاز داریم به خانواده و دوست و فامیل ولی باید یاد بگیریم مستقل باشیم!
من تو این سن یه همسر خوبم. که همیشه همسرش رو حمایت کرده تا اون هم در حیطه کاریش موفق بشه.
ما هر دو عاشق سفر بودیم از اول و الان تو ۴۰ سالگی میتونم بگم کلی از ‌کشورا و شهرهای مختلف رو باهم دیدیم و باهم عکس گرفتیم! اینکه یه همراه ، همسفر تو زندگیت داشته باشی قشنگ ترین حس دنیاست!
من تو ۴۰ سالگی همچنان عاشق خانوادم ، دوستام ، زندگی کردن ، امید دادن ، لباسای رنگی و آدمایی ام که میخندن و به بقیه کمک میکنن!

.

سعی کردم اتفاقات مهم رو بگم :دی

از همه ی کسایی که این پست رو میخونن دعوت میکنم شرکت کنین تو این چالش + 

آقاگل ، 

هلما ، 

حریر ❤✌


از اینکه کتاب بخونم و بعد به بقیه معرفی کنم لذت میبرم.

اینکه بیان بهم بگن اون کتابی که گفتی خوندم ، واقعا قشنگه برام:)))

تو این پست ها ، من یه کتاب معرفی میکنم و شما هم هر کتابی دوست دارین بگین تا هممون استفاده کنیم:))

این بار کتاب مزرعه حیوانات از جورج اورول معرفی میکنم

گرچه کتاب شاید خیلییی قدیمی باشه و خیلیا خونده باشن ، من میگم اگه کسی نخونده بخونه! :))

این کتاب میتونم بگم نقد کامل به جامعه داره.

حرفهای حیوانات ، تک به تک انتقادی عمیق دارن و بعضا واضح!

آخر کتاب متوجه میشین چقدر تحت تاثیر قرار گرفتین.!


دوسال میگذره 

از روزی که رفتم مدرسه و همه گریه میکردن.

پاهام شل شد

رفتم جلوتر پیش بقیه

رسیدم پیش دوستام.ساعت ۷ صبح بود!

وقتی پرسیدم ، گفتن چیشده اما دیگه نفهمیدم.دنیا دور سرم می چرخید.

آخه گفتن تو پر کشیدی حدیثه.

گفتن دیگه نیستی بین ما.

الان دوسال گذشته! اما هنوز وقتی میخوام ازت بگم اشک ها جاری میشن.

آخه تو بهترین بودی.خوشگل ترین و باهوش ترین!

مثل من اسفندی بودی و قرار بود دکتر بشی!

حدیثه.اردیبهشتی که فهمیدم دیگه قرار نیست ببینمت ، شد کابوس برای من.

کاش یه بار دیگه . فقط یه بار میشد ببینمت و بغلت کنم

آخه تو شده بودی همزاد من.شبیه ترین به من هم از قیافه هم از باطن

حیف . صد حیف از اون اتفاق که قلبم هنوز تیر میکشه

یادت تو قلبمون هست.رفیق


با زله ای که دیشب اومد ، خیلیا ترسیدن.

خیلیا به فکر فرو رفتن!

خیلیا فرار کردن

و خیلیا آرامش داشتند

به دلایل مختلف البته.

.

میدونین چی میخوام بگم؟؟ میخوام بگم که یاد بگیریم طوری زندگی کنیم که وقتی موقع رفتن رسید ، نترسیم.غصه نخوریم.میدونم بازم این حس هست ولی خیلییی کمتره!

بیاید به دوست ها و خانوادمون بگیم چقدر برامون عزیزنهمین الان که این پست رو خوندین برید بهشون پیام بدید یا حضوری بگید!!

بیاین برای رسیدن به هدفمون اونقدر تلاش کنیم که نشه روزی که بخوایم پشیمون باشیم بخاطر روزای از دست رفته.

زنجیره محبت رو قطع نکنیم.

تا حدی که میتونیم و امکانش هست به بقیه کمک کنیم تا برسن به خواسته هاشون!

زندگی هم برای خودمون هم برای بقیه لذتبخش میشه :)))

 

 


بیاید توی بحثا به کسایی که سنشون از ما کمتره هی نگیم بزرگ می‌شی فلان، حس خیلی بدی می‌ده. انگار که تو الان آدم نیستی وقتی به سن من برسی فهمت کامل می‌شه. منم زیاد این جمله رو از بزرگترا شنیدم.
اگه اطمینان داریم تفکرات ما در یک موضوعی بهتره باید بتونیم از طریق جهان‌بینی کسی که ازمون کوچیک‌تره وارد صحبت باهاش بشیم و ذهنیتاشو به چالش بکشیم و از خودش بخوایم پاسخ تناقضات و اشکالات رو بده. اون وقت صمیمانه ازمون می‌پذیره حرفمونو یا حداااقلش بهش فکر می‌کنه، اما وقتی با حالا بزرگ می‌شی می‌فهمی شروع کنیم از اولش گارد می‌گیره و عملا فایده‌ای نداره ادامه‌ی صحبت. همیشه یادمون باشه ما هم یه روز اون سن رو تجربه کردیم و بزرگ شدیم و احتمالا فکرهامونم باهامون بزرگ شده و دوس نداشتیم کسی تو اون سن بهمون بگه تو کوچیکی و نمی‌فهمی.

.

نظر خود منم همینه.بشدت موافقم باهاش!

بیاین کلا یکاری کنیم.قبل حرف زدن فکرررر کنیمممم!!

میدونین چیه؟! شاید شما کلا ۷ یا ۸ سال از اون طرف مقابل بزرگتر باشین ولی کتابهایی که خوندین و دانشی که دارین خیلی زیاد باشه.تو حرف زدن دقت کنیم.ممکنه با کوچکترین حرفی طرف مقابلمون ناراحت بشه :)))) 

راهنمایی کنیم.هدایت کنیم.م بدیم.با استفاده از جملات مناسب! :)

پ.ن : کانال رفیقمون : 

کلیک!


چقدر قبل از حرفاتون به اونا فکر میکنین؟

آیا شما از اون دسته هستین که هر حرفی میزنین؟ بدون توجه به تاثیرش روی افراد؟؟

فکر میکنین که ممکنه اون حرف شما طرف مقابل رو واقعا ناراحت کنه؟ یا برعکس.خیلی خوشش بیاد!

یا اینکه با توجه به شخصیت طرف مقابل کلمات رو میچینین کنار هم؟؟

میخوام بگم ممکنه یه حرفی بگید که بقیه عاشقتون بشن.یا یه حرفی بزنین و بقیه حس تنفر بهتون پیدا کنن!

هممون گمونم باید به طرز حرف زدنمون.استفاده از کلماتمون . شخصیت مقابلمون و. بیشتر فکر کنیم!


می خواهم برایتان بگویم از دختری که حالش خوب نیست ولی هیچکس نمی داند جز من!! دختری که در تهران زندگی می کند. تهرانی که ادعا از سر و روی آدم هایش می بارد و صحبت فرهنگ و شعور که می شود ، از نصف آدم هایش بوی گند بلند می شود

می خواهم از دختری بگویم که حالا ۶ سال و خورده ای است که خبر دارد پدرش به مادرش خیانت کرده و با زنی در ارتباط است. باورتان بشود یا نه او حتی عکس آنها را کنارهم دیده است.

خانوم محترمی که پایت را در زندگی خانواده ای خوشبخت گذاشتی ، هیچ فکر کردی چه بر سر آنها آوردی؟؟

هیچ فکر کردی که وقتی در خیابان های این شهر دست در دست آن به ظاهر مرد قدم برمیداری ، آن دختر چه زجری می کشد؟ اما تو را هم زیاد نمی شود سرزنش کردالبته اگر دلبری نمی کردی و عشوه های بی جا نمی آمدی آن مرد حالا با تو نبود.!

اما صحبت من با توستپدر خانواده که از هر تکان خوردنی دخترانت را محروم کردی.حالا خودت که در منجلاب فرو رفته ای چه حرفی داری برای گفتن؟؟

به خیانت چه می گویی؟ عشق؟؟

.

پ.ن : لطف کنین نپرسین در مورد کیه.! فرقی هم داره مگه؟ اصل موضوع خیانته.دیگه چه فرقی داره در مورد کیه!!


 چندتا از قوانین و نظرات خودم رو بگم براتون.
خب من مثل خیلی از دخترا نیستم که وقتی قراره بیان بیرون اول صورتشون باید حاضر بشه.من هیچوقت آرایش نکردم برای بیرون رفتن و مهمونی و هرجا.
تنها جایی که استفاده کردم از لوازم آرایش عروسی و تولد بوده اونم خیلییی کم!
بنظرم قیافه آدما همینطوری که هست قشنگه و نیاز به این کارا نیست. و خب من صورت عادی خودمو دوست دارم در کل!!! تا الان استفاده نکردم دیگه نمیدونم بعدش چی میشه!
من دست به صورت و ابروهام نزدم.هرکسی نظر خودشو داره ولی خب من فعلا قصد اینکارو ندارم!!!!
اهل این نیستم هر روز ناخنام لاک رنگای مختلف داشته باشن و هر روز برم ترمیم ناخن!!!
زیورآلات در حدی استفاده میکنم که جیلینگ جیلینگ نکنه تو خیابونا.دنبال توجه نیستم اصولا.
وقتی تو خیابون راه میرم جدی قدم برمیدارم و همیشه به دوستام گفتم اگه پسری تیکه میندازه اکثرا نباید جواب بدی چون میفهمه توام از این حرفای مزخرفش خوشت اومده.
شلوارای کوتاه و مانتوهای جلو باز شل و ول اصلا نمیپوشم.موهام فره ولی نمیریزم بیرون.
کفش پاشنه ۷ سانتی نمیپوشم چون سلامتی مهمتره از تلق تلق کردن و بلند شدن قد منه!! ترجیحم کتونی و کلا کفشای اسپرت و خاصه!! نه کفش پاشنه بلند.
از پوشیدن مانتوهای رنگی حالم خوب میشه و جورابای طرح دار و فانتزی دوست دارم.
هیچوقت هیچوقت لباس مشکی نمیپوشم!!!!!! این یه قانونه!! مگه اینکه طرح رنگی داشته باشه.
اهل دوست پسر نبودم و نیستمدوستان پسر دارم که اتفاقا آدمای خیلییی خوبی هستن ولی از دوست پسر خوشم نمیاد.
*دوست پسر در ذهن من کیست؟؟ کسی که همش باید بهش آمار بدی کجا بودی.اجازه میده به خودش برات تصمیم بگیره.هیچ هدفی برای آینده تو و خودش نداره. و.
با این قضیه مخالفم که پسری بیاد طرف من و باهام دوست بشه و بعد یه مدت بذاره بره
وقتی پسری میاد جلو بنظر من دوتا قصد هست.یا میخواد دوست باشه صرفا . یا اینکه هم شما هم خودش سنتون در حدی هست که بخواد برای زندگی مشترکتون برنامه ریزی کنه و میاد سمتتون!!! با این موضوع مشکلی ندارم.
پسری که وسط این دوتاست به درد نمیخوره!
ادامه دارد


میدونی؟

ایندفعه میخوام پنهان باشی.

مثل خیلی از دوستیای این روزا.

دلم میخواد که مال من بمونه این دوستی.نمیخوام با کسی قسمتش کنم. نمیخوام از تو برای بقیه بگم!

همیشه این کار رو میکردما ولی خب ایندفعه میخوام فقط مال من باشی!

دوستیمون.حرفامون.اختلاف نظرمون.نقاط مشترک زندگیمون.علایقمون.

یه روز این نوشته رو بهت نشون میدم و میگم من از همون روز خوشم اومده بود ازت.ولی نمیدونستی!

حالا واقعا نمیدونی؟ نمیدونم.امیدوارم ندونی که ادامه این دوستی همینطوری قشنگ پیش بره.بدون حاشیه.بدون اختلاف جدیکنار شوخیایی که گاها میکنی و یهو من ناراحت میشم!!! همه چیز این دوستی لذتبخشه برای من.

برای تو چطور؟!


میخوام وبلاگ هایی که خودم دنبال میکنم و بنظرم خوبه شما هم دنبال کنین رو براتون بذارم :))

* این پست ثابته و اون زیر زندگی جریان داره :دی

* ممکنه تا مدتها لیست تغییری نکنه و ممکنه زود به زود جدید بذارم!

* این نظر منه و لطفا اگه هم نمی پسندین به کسی بی احترامی نکنین*

حریری به رنگ آبان : مگه کسی هست حریر رو نشناسه؟ حریری که تو هر پست حرفی برای گفتن داره و آدم از خوندن پست هاش لذت میبره.

صخی : از اون وبلاگایی که وقتی مینویسه با خودت میگی : عه دقیقاااا یا وای آره راست میگی! خیلی صادقانه و روراست!

آسمانم : محمدرضا تو وبلاگش کلی مطلب به درد بخور داره.از معرفی انیمه تا آموزش های مختلف و معرفی وبلاگای خوب و به اشتراک گذاشتن عکسایی که میگیره!

آقا رامین : کیه که ایشونو نشناسه اصلا :دی  کلی مطلب نوشتن در مورد سربازیشون و یسری آموزش به درد بخور و پست های روزمره که من خوشم میاد.حالا نمیدونم نظر شما چیه.

دکتر میم : فقط میخوام بگم اگه ایشونو نداشته باشین جزو وبلاگ هایی که دنبال میکنین ، ضرر کردین!!! تو این دوران کرونا هم اتفاقا توصیه و خبرهایی گذاشتن که هممون در جریان باشیم و استفاده کنیم :))))

آقاگل : آقاگل تو این روزای ماه رمضان هر سحر ، پست مخصوص دارن و قصه های قرآنی میذارن برامون.خارج از اون در مورد فوتبال و مسائل دیگه هم برامون مینویسن :)))


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها